سفارش تبلیغ
صبا ویژن
Abrash
  کوتاه نوشته ها یادداشت های وبلاگ
  • مانی غریبی ( چهارشنبه 86/11/24 :: ساعت 12:12 عصر)


    ساعت گیجیهر وقت که در مسابقه ای برنده میشد با عجله میومد پیش دوستاش و با گردنی افراشته و با افتخار فریاد میزد من برنده شدم
    هر وقت در رتبه بندی حائز رتبه ی ممتاز میشد در اولین فرصت با گردنی افراشته و افتخار به همه اعلام میکرد که من مقام ممتاز رو کسب کردم
    هر وقت مسئله و یا معمایی رو قبل از دیگر دوستانش حل میکرد با عجله فریاد میزد اول اول .. اول من
    هر وقت میخواست کار مهمی انجام بده و نیاز به تشویق و روحیه ی دیگران داشت با افتخار و همون گردنِ افراشته به دیگران اعلام میکرد من قصد انجام چنین امری رو دارم و این موضوع رو به اونها اعلام میکرد
    اما وقتی عاشق شد برای اولین بار سرش رو انداخت پایین و موند چه کار کنه




  • مانی غریبی ( دوشنبه 86/11/15 :: ساعت 10:48 صبح)

                        

    شیشه های دوجداره پنجره در مقابل سردترین روزهای سال نیز استقامت کرد

    نگاه پیرمرد مهربان کارتن خواب دیگر توان گرم کردن کوچه را ندارد

    شمعی برای گرمای یاد پیرمرد کارتن خواب مهربان روشن نخواهد شد





    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    نقطه سرخط یا شایدم ، ته خط
    چرا رکسانا صابری آزاد شد؟!!
    روزی آمدیم ، روزی خواهیم رفت
    بارش برف در 11 امین روز بهار
    کامنت پرمغز یه دوست بی مخ :D
    قلب شکسته
    بهار را بیمار و زخم خورده به شهرمان آوردند
    سال 87 چگونه گذشت؟
    پراید یا کمری مولانا در بودجه 88 تصویب شد
    وبلاگ تعطیل
    تقارن دو زیبایی
    فصل هزار، یک رنگی
    رزمنده هایی که به جبهه رفتن
    کوته نوشتها
    هفته ی نگاه های جدید
    [عناوین آرشیوشده]